به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ امام علی النقی(ع) ملقب به هادی دهمین امام شیعیان است، زندگی و نقشآفرینی امام در ابعاد گوناگون دینی، فرهنگی و سیاسی قطعهای از پازل راهبردهای جریان امامت در دوران حیات 250 ساله حضور امامان است، یکی از شیوههای تحلیل تاریخ زندگی امامان اهل بیت(ع) و نقشی که در مبارزه علیه ظلم و خودکامگی و هدایت جامعه، تبلیغ و ترویج فرهنگ ناب اسلامی ایفا کردند و تبیین سبک رفتار سیاسی و فرهنگی آنان در دوران زندگی و امامتشان، تشریح اوضاع سیاسی زمانه آنها، خصوصاً ویژگیهای شخصیتی حاکمان مقتدر اموی یا عباسی آن دورانهاست.
این مسأله وقتی به صورت پررنگ و برجسته فهم میشود که به یاد آوریم که حکومتها در آن دورانها همواره فردمحور و متکی به میل و اراده حاکم و نزدیکان او بود. قوانین، بخشنامهها و برنامهها همه تابعی از خواست و خوشایند یا بدآیند حاکم و دستگاه حکومتی وابسته به او بود، معمولاً یکی از عوامل مهمی که در تحولات سیاسی و امنیتی هر دوره مؤثر بوده و هست، خلقوخو و مجموعه خصلتهای شخصیتی حاکمان و کارگزاران سیاسی هر دوره است.
از این رو توجه به توصیف و تحلیل شخصیت، اعتقادات و سبک رفتار فردی و اجتماعی حاکمان اموی و عباسی برای تحلیل دقیقتر راهبردها و شیوههای هر یک از امامان(ع) در مدیریت اوضاع و شرایط و راهبری شیعیان ضروری به نظر میرسد. مرور زندگی امامان(ع) معمولاً تفاوتهای چشمگیری را در نوع راهبری و هدایت و مواجهه امام(ع) با مسائل اجتماعی نشان میدهد. این تفاوت دلایل و عوامل گوناگونی دارد که یکی از آنها شخصیت حاکم زمانه هر امام است.
از آنجا که حکومتهای اموی و عباسی حکومتهایی نبودند که با رضایت عامه مردم و براساس معیارهای اسلامی یا دموکراتیک بر سرکار آیند، خطرهای جدی زیادی حکومت را از درون و بیرون تهدید میکرد. رقابت قدرت در میان افراد با نفوذ وابسته به حکومت از یک سو و شخصیتها اجتماعی و دینی خصوصاً امامان اهل بیت(ع) همواره جزء دغدغه دائمی خلفای اموی و عباسی بود و این احساس خطر دائم به اضافه خلقوخوی خلیفه او را به شدت عمل و گاه درندهخویی زیادی علیه مخالفان سوق میداد، مرکز مطالعات و پاسخگویی به شهات حوزه علمیه قم به پارهای از رفتارها و اقدامات متوکل عباسی در مواجهه با امام هادی(ع) اشاره کرده است که در ادامه میآید:
*«متوکل» بیرحمترین خلیفه عباسی
متوکل عباسی یکی از جنایتکارترین خلفای عباسی است که از سال 232 تا 247 هجری قمری امر خلافت را بر عهده داشت، او در دشمنی با امیرالمؤمنین علی(ع) و خاندان و شیعیان آن حضرت از هیچ کوششی فروگذار نکرد، دوران حکومت او برای شیعیان و علویان یکی از سیاهترین دورانها به شمار میرود، از جمله جنایات وی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. تعقیب و زندانی کردن شیعیان و آزار و اذیت آنها
2. دستور تخریب مزار امام حسین(ع)
3. قتل شیعیانی همانند «ابن سکیت» یار با وفای امام جواد(ع) و امام هادی(ع) و ...
بخشی از دوران زندگی حضرت امام هادی(ع) در زمان حکومت متوکل عباسی بوده است، مورخان می نویسند: متوکل، امام هادی(ع) را از مدینه به سامرا آورد، درباره علت آن، دو قول وجود دارد. ابن شهر آشوب و شیخ مفید و عدهای دیگر نوشتهاند: سبب اینکه حضرت هادی(ع) را از مدینه به سامرا آوردند، این بود که «عبدالله بن محمد» والی مدینه نزد متوکل از حضرت هادی(ع) سعایت و بدگویی کرد، هر چند امام هادی(ع) در نامهای که به متوکل نوشت، دروغگویی او را یادآور شد، اما متوکل با نوشتن نامهای، امام را به سامرا دعوت کرد.
در روایتی دیگر مسعودی مینویسد: بریحه عباسی که مسئول نظارت بر اقامه نماز در حرمین(مکه و مدینه) بود، بارها به متوکل نامه نوشت که اگر احتیاجی به حرمین داری، علی بن محمد را از آنجا اخراج کن، زیرا او مردم را به سوی خود دعوت می کند و گروه انبوهی به او گرویدهاند، سرانجام این سعایتها سبب شد که امام(ع) به سامرا احضار شود.
با توجه به اینکه مدت اقامت امام هادی(ع) در سامرا، 20 سال گزارش شده است و با توجه به تاریخ وفات امام هادی(ع) (سال 254 هـ.ق) میتوان نتیجه گرفت که متوکل، آن حضرت را در سال 234 هجری از مدینه به سامرا فرا خوانده است، هر چند نامه متوکل به امام هادی(ع) نامهای محترمانه بود، اما به نظر میرسد که امام(ع) به اجبار به این سفر رفتهاند چرا که:
1-متوکل، یحیی بن هرثمه را به مدینه فرستاد تا آن حضرت را به سامرا بیاورد.
2-آن حضرت بعدها در سامرا فرمود: مرا از مدینه به اکراه به سامرا آوردند.
3-اگر امام هادی(ع) دعوت متوکل را قبول نمیکرد، این امر تأییدی بر گفتار سعایتکنندگان و همچنین باعث تحریک بیشتر متوکل میشد و بهانه بیشتری به دست او میداد که مشکلات فراوانی برای حضرت فراهم کند.
*رفتارهای متوکل در مواجهه با امام هادی(ع)
وقتی امام هادی(ع) به اتفاق یحیی بن هرثمه به سامرا رسید، متوکل دستور داد تا امام(ع) را به «خان صعالیک» ببرند و هدف وی از این کار این بود که از شأن امام و اهمیت ایشان در نزد مردم بکاهد. صالح بن سعید میگوید: نزد امام رفتم و عرض کردم: «قربانت گردم اینان در همه جا میخواهند نور شما را خاموش کنند و از قدر شما بکاهند برای همین شما را در این کاروانسرای کثیف و بدنام جای دادند»، امام هادی(ع) یک روز در این کاروانسرا بود، سپس متوکل خانهای برای امام در نظر گرفت و حضرت در آنجا سکونت گزید.
همان گونه که مشخص است متوکل، امام هادی(ع) را به سامرا آورد تا آن حضرت را کاملاً تحت نظر و مراقبت داشته باشد. بارها متوکل افرادی را میفرستاد تا خانه امام(ع) را تفتیش کنند. مسعودی مینویسد: «از حضرت امام علی النقی(ع) در نزد متوکل سعایت کردند، متوکل عدهای را به خانه امام(ع) فرستاد، آنها چیزی نیافتند. آن حضرت مشغول تلاوت قرآن بود. وی را به نزد متوکل بردند، متوکل به آن حضرت شراب تعارف کرد، آن حضرت فرمود: والله هرگز شراب داخل گوشت و خون من نشده است، مرا معاف دار، آنگاه متوکل به آن حضرت گفت: شعری بخوان.
حضرت ابتدا خودداری کرد، اما با اصرار وی، شعری خواند که مطلع آن چنین است: بر بلندای کوهها شب را به سحر آوردند، در حالی که مردان چیره و نیرومندی از آنان پاس میدادند، ولی آن قلهکوهها برایشان سودی نبخشید... ، متوکل و حاضران از شنیدن این اشعار گریستند، سپس خلیفه دستور داد بساط شراب را برچینند و امام(ع) را با احترام به خانهاش بازگردانند.
متوکل چندین مرتبه افرادی را به مناظره با امام(ع) فرا خواند، یحیی بن اکثم یکی از این افراد در پایان یکی از جلسات به متوکل گفت: ما دیگر دوست نداریم از امام بیشتر سؤال بپرسیم، چرا که پاسخهای امام باعث تقویت شیعیان میشود، باقر شریف القرشی در مورد وضعیت امام در سامرا مینویسد: امام هادی(ع) در این مدت زمانی که در سامرا بود(تا به شهادت رسید) همواره در حصر اقتصادی بود، اگر کسی میخواست حقوق واجبهاش را بپردازد یا هدیهای به امام بدهد، بدترین عقوبات را میدید، آن حضرت به سختی و دشواری روزگار میگذراند. کسی نمی توانست به دیدار آن حضرت برود، متوکل مدتی امام و همسرش را زندانی کرد. ظلم و ستمی که بر امام هادی(ع) وارد میشد، سبب شد صبر امام(ع) کم شود و علیه متوکل چنین دعا کند: «و قدْ قلَّ صبری و ضاقت حیلتی»؛ صبرم اندک و طاقتم طاق شد.
خداوند دعای آن حضرت را مستجاب کرد و بعد از این دعا متوکل سه روز بیشتر زنده نبود، متوکل برای اینکه خلافت خویش را حفظ کند دستور داد امام هادی(ع) را از مدینه به سامرا بیاورند، امام هادی(ع) در این شهر نظامی حدود 20 سال اقامت داشت و همواره تحت نظر و مراقبت بود. متوکل در سال 247 هجری قمری کشته شد.
این مسأله وقتی به صورت پررنگ و برجسته فهم میشود که به یاد آوریم که حکومتها در آن دورانها همواره فردمحور و متکی به میل و اراده حاکم و نزدیکان او بود. قوانین، بخشنامهها و برنامهها همه تابعی از خواست و خوشایند یا بدآیند حاکم و دستگاه حکومتی وابسته به او بود، معمولاً یکی از عوامل مهمی که در تحولات سیاسی و امنیتی هر دوره مؤثر بوده و هست، خلقوخو و مجموعه خصلتهای شخصیتی حاکمان و کارگزاران سیاسی هر دوره است.
از این رو توجه به توصیف و تحلیل شخصیت، اعتقادات و سبک رفتار فردی و اجتماعی حاکمان اموی و عباسی برای تحلیل دقیقتر راهبردها و شیوههای هر یک از امامان(ع) در مدیریت اوضاع و شرایط و راهبری شیعیان ضروری به نظر میرسد. مرور زندگی امامان(ع) معمولاً تفاوتهای چشمگیری را در نوع راهبری و هدایت و مواجهه امام(ع) با مسائل اجتماعی نشان میدهد. این تفاوت دلایل و عوامل گوناگونی دارد که یکی از آنها شخصیت حاکم زمانه هر امام است.
از آنجا که حکومتهای اموی و عباسی حکومتهایی نبودند که با رضایت عامه مردم و براساس معیارهای اسلامی یا دموکراتیک بر سرکار آیند، خطرهای جدی زیادی حکومت را از درون و بیرون تهدید میکرد. رقابت قدرت در میان افراد با نفوذ وابسته به حکومت از یک سو و شخصیتها اجتماعی و دینی خصوصاً امامان اهل بیت(ع) همواره جزء دغدغه دائمی خلفای اموی و عباسی بود و این احساس خطر دائم به اضافه خلقوخوی خلیفه او را به شدت عمل و گاه درندهخویی زیادی علیه مخالفان سوق میداد، مرکز مطالعات و پاسخگویی به شهات حوزه علمیه قم به پارهای از رفتارها و اقدامات متوکل عباسی در مواجهه با امام هادی(ع) اشاره کرده است که در ادامه میآید:
*«متوکل» بیرحمترین خلیفه عباسی
متوکل عباسی یکی از جنایتکارترین خلفای عباسی است که از سال 232 تا 247 هجری قمری امر خلافت را بر عهده داشت، او در دشمنی با امیرالمؤمنین علی(ع) و خاندان و شیعیان آن حضرت از هیچ کوششی فروگذار نکرد، دوران حکومت او برای شیعیان و علویان یکی از سیاهترین دورانها به شمار میرود، از جمله جنایات وی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. تعقیب و زندانی کردن شیعیان و آزار و اذیت آنها
2. دستور تخریب مزار امام حسین(ع)
3. قتل شیعیانی همانند «ابن سکیت» یار با وفای امام جواد(ع) و امام هادی(ع) و ...
بخشی از دوران زندگی حضرت امام هادی(ع) در زمان حکومت متوکل عباسی بوده است، مورخان می نویسند: متوکل، امام هادی(ع) را از مدینه به سامرا آورد، درباره علت آن، دو قول وجود دارد. ابن شهر آشوب و شیخ مفید و عدهای دیگر نوشتهاند: سبب اینکه حضرت هادی(ع) را از مدینه به سامرا آوردند، این بود که «عبدالله بن محمد» والی مدینه نزد متوکل از حضرت هادی(ع) سعایت و بدگویی کرد، هر چند امام هادی(ع) در نامهای که به متوکل نوشت، دروغگویی او را یادآور شد، اما متوکل با نوشتن نامهای، امام را به سامرا دعوت کرد.
در روایتی دیگر مسعودی مینویسد: بریحه عباسی که مسئول نظارت بر اقامه نماز در حرمین(مکه و مدینه) بود، بارها به متوکل نامه نوشت که اگر احتیاجی به حرمین داری، علی بن محمد را از آنجا اخراج کن، زیرا او مردم را به سوی خود دعوت می کند و گروه انبوهی به او گرویدهاند، سرانجام این سعایتها سبب شد که امام(ع) به سامرا احضار شود.
با توجه به اینکه مدت اقامت امام هادی(ع) در سامرا، 20 سال گزارش شده است و با توجه به تاریخ وفات امام هادی(ع) (سال 254 هـ.ق) میتوان نتیجه گرفت که متوکل، آن حضرت را در سال 234 هجری از مدینه به سامرا فرا خوانده است، هر چند نامه متوکل به امام هادی(ع) نامهای محترمانه بود، اما به نظر میرسد که امام(ع) به اجبار به این سفر رفتهاند چرا که:
1-متوکل، یحیی بن هرثمه را به مدینه فرستاد تا آن حضرت را به سامرا بیاورد.
2-آن حضرت بعدها در سامرا فرمود: مرا از مدینه به اکراه به سامرا آوردند.
3-اگر امام هادی(ع) دعوت متوکل را قبول نمیکرد، این امر تأییدی بر گفتار سعایتکنندگان و همچنین باعث تحریک بیشتر متوکل میشد و بهانه بیشتری به دست او میداد که مشکلات فراوانی برای حضرت فراهم کند.
*رفتارهای متوکل در مواجهه با امام هادی(ع)
وقتی امام هادی(ع) به اتفاق یحیی بن هرثمه به سامرا رسید، متوکل دستور داد تا امام(ع) را به «خان صعالیک» ببرند و هدف وی از این کار این بود که از شأن امام و اهمیت ایشان در نزد مردم بکاهد. صالح بن سعید میگوید: نزد امام رفتم و عرض کردم: «قربانت گردم اینان در همه جا میخواهند نور شما را خاموش کنند و از قدر شما بکاهند برای همین شما را در این کاروانسرای کثیف و بدنام جای دادند»، امام هادی(ع) یک روز در این کاروانسرا بود، سپس متوکل خانهای برای امام در نظر گرفت و حضرت در آنجا سکونت گزید.
همان گونه که مشخص است متوکل، امام هادی(ع) را به سامرا آورد تا آن حضرت را کاملاً تحت نظر و مراقبت داشته باشد. بارها متوکل افرادی را میفرستاد تا خانه امام(ع) را تفتیش کنند. مسعودی مینویسد: «از حضرت امام علی النقی(ع) در نزد متوکل سعایت کردند، متوکل عدهای را به خانه امام(ع) فرستاد، آنها چیزی نیافتند. آن حضرت مشغول تلاوت قرآن بود. وی را به نزد متوکل بردند، متوکل به آن حضرت شراب تعارف کرد، آن حضرت فرمود: والله هرگز شراب داخل گوشت و خون من نشده است، مرا معاف دار، آنگاه متوکل به آن حضرت گفت: شعری بخوان.
حضرت ابتدا خودداری کرد، اما با اصرار وی، شعری خواند که مطلع آن چنین است: بر بلندای کوهها شب را به سحر آوردند، در حالی که مردان چیره و نیرومندی از آنان پاس میدادند، ولی آن قلهکوهها برایشان سودی نبخشید... ، متوکل و حاضران از شنیدن این اشعار گریستند، سپس خلیفه دستور داد بساط شراب را برچینند و امام(ع) را با احترام به خانهاش بازگردانند.
متوکل چندین مرتبه افرادی را به مناظره با امام(ع) فرا خواند، یحیی بن اکثم یکی از این افراد در پایان یکی از جلسات به متوکل گفت: ما دیگر دوست نداریم از امام بیشتر سؤال بپرسیم، چرا که پاسخهای امام باعث تقویت شیعیان میشود، باقر شریف القرشی در مورد وضعیت امام در سامرا مینویسد: امام هادی(ع) در این مدت زمانی که در سامرا بود(تا به شهادت رسید) همواره در حصر اقتصادی بود، اگر کسی میخواست حقوق واجبهاش را بپردازد یا هدیهای به امام بدهد، بدترین عقوبات را میدید، آن حضرت به سختی و دشواری روزگار میگذراند. کسی نمی توانست به دیدار آن حضرت برود، متوکل مدتی امام و همسرش را زندانی کرد. ظلم و ستمی که بر امام هادی(ع) وارد میشد، سبب شد صبر امام(ع) کم شود و علیه متوکل چنین دعا کند: «و قدْ قلَّ صبری و ضاقت حیلتی»؛ صبرم اندک و طاقتم طاق شد.
خداوند دعای آن حضرت را مستجاب کرد و بعد از این دعا متوکل سه روز بیشتر زنده نبود، متوکل برای اینکه خلافت خویش را حفظ کند دستور داد امام هادی(ع) را از مدینه به سامرا بیاورند، امام هادی(ع) در این شهر نظامی حدود 20 سال اقامت داشت و همواره تحت نظر و مراقبت بود. متوکل در سال 247 هجری قمری کشته شد.